vendredi 10 février 2012

هجوم فرهنگی



هجــــوم فـــــرهــنــــگـــی
















است برای«خــــاور» طرح از 
 «قمــار در محــراب». ـ
 نقل یا درج آن بدون ذکر منبع ونام «خــاور»مجاز نیست
...........................................................................................................

ـ«هجوم فرهنگی» بخش دیگری ست از منظومهء «قمار در محراب».ـ

  تقریباً همهء ایرانیانی که در این ربع قرن زیسته اند ، با عباراتی از نوع

«هجوم فرهنگی» ،« تهاجم فرهنگی» ، «هجمهء فرهنگی»
 و یا کلمات و عباراتی مشابه آن آشنایی دارند.ـ
این کلمات در این سالهای «انقلابی و پُست انقلابی» همواره همچون وصلهء اتهامی برای گسترش اختناق در جامعهء ایران به کار رفته است و بهانه ای بوده است برای سرکوب انسان های آزاده ای که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی و سیاسی یا به لحاظ عقلی و روحی و عاطفی ، وجود و شخصیت و هویت خود را با خُلقیات و ارزشهای واپس گرا یی که حکومتگران استبداد دینی به ضرب داغ و درفش و دُشنه و شلاق ، تحمیل کرده و می کنند، در انطباق نمی دیده اند و نمی بینند.ـ
بسیاری از ایرانیان(زن یا مرد ، پیر یا جوان) طی این دوران شوم 28 ساله به نام و در پناه همین مفاهیم ساختگی و ایدئولوژیک شلاق خورده اند ، مورد تجاوز و تهاجم عملهء ظلم و جور واقع شده اند و به زندان افتاده اند. بسیارانی دیگر (ملیون ها انسان ایرانی) دل از یار و دیار و خویش و پیوند و هست و نیست خود برکنده و خانمان و میهن خود را به قصد سرزمین های دور و نا آشنا ودر برهوت سرنوشت و آینده ای ناروشن و مخاطره آمیز ترک گفته اند.ـ
و نیز بسیارند انسان های بزرگ و شرافتمند و ارزندهء ایرانی که به بهانه و بر اساس همین شعارهای تـُهمتگر،میان تـُهی و بدخواه ودشمنکیش وضد عقل و ضد ایران و ضد انسان به قتل رسیده اند: در زندان ها : مثل سعیدی سیرجانی
در بیابانها : مثل مختاری و پوینده و تفضلی یا در خانه ها مثل پروانه و داریوش فروهر یا غفار حسینی و بسیاران دیگر.ـ
این قسمت که خود بخشی ست از یک «سه گانه» ، به دروغ و فریب بزرگی می پردازد که در این شعار مردم کـش پنهان است و به تناقضاتی اشاره دارد که در آرمانها و هدفها ی ناهمزمان و واپس اندیش اسلامیسم بنیادگرا نهفته است.ـ
هدف و آرمان بی آینده ای که درحصار حاکمیت دینی امر مقدس را به فساد قدرت آلوده است و سرانجام دراسارت فزونخواهی و آز یا بلاهت و جهل ـ یا هردو ـ خود را به داری حلق آویز خواهد کرد که سالهاست با دست خود به بافتن ریسمان و تافتن طناب آن سرگرم است! ـ
............

یـارب این نــودولتــان را بـر خــر خـودشـان نشـان
حــــــافــظ


هجـــــوم فـــــرهنـگــــــی

..................................


زان عُنصری که از فرهنگ
یکصد هزار سالی دور
چون نفرت ِ سیاه از عشق
یا مظهر ظـُلام از نور

***
زان باوری که پیغامش
باران ِ مرگ می بارد
وز تیره ابر احکامش
بَد چون تگرگ می بارد

***
با تیربار و بمب افکن
تیغ ِ خدا به کف داری
اندیشهء رهایی را
از بام ِ دین هدف داری


***
بر منبری و در موشک
در مسجدی و در کشتار
با ماهواره در تبلیغ
با خـَمسه خـَمسه در پیکار

***
مَسکوک نفت ِ مغرب خواه
خوش غـّره کرده در جنگت
جهل ِ کـُهن کمینگاهت
تکنیک ِعصر در چنگت

***
خونِ دُلار در قلبت
چون چاهِ نفت در جوشست
اما تو غرق ِ الـّلهی
وین نـُکته ات فراموشست

***
بر کشتی تو در طوفان
مغرب گرفته سُکـّان را
اما تو می چری بر خوان
تا بشکنی نمکدان را

***
کشف و شهودت از غرب است
سودا و سودت از غرب است
اوج و فرودت از غرب است
بود و نبودت از غرب است

***
در دیگِ غرب می جوشی
از جام ِ غرب می نوشی
ششلول ِ غرب می بندی
پوتین ِ غرب می پوشی

***
با ساز ِ غرب می رقصی
با داو ِ غرب می بازی
بر کوس ِ غرب می کوبی
با نعل ِ غرب می تازی

***
بر شانه ات عَلـََم غربی ست
در پنجه ات قلم غربی ست
بر طبلِ پُرهیاهویت
رَپ راپ ِ دمبدم غربی ست

***
بسیاری از اجیرانت
زآمُختگان ِ اَفـرَنگند
ریشی فزوده بر تدلیس
ساز تو را همآهنگند ؛

***
دیوانیان ِ دین سالار
بافندگان ِ زنجیرند
کودن دلان ِ تکنوکرات
صیقل زنان ِ شمشیرند

***
در خُمرهء ولایت ذوب
گر محو یا پدیدارند،ـ
داغ ِ تو بر جبین دارند
از بس که دردِ دین دارند

***
بازاریان ِ بی مغزت
پَروارجیفهء غربند
بر سفرهء فضولاتش
جویای لقمهء چربند

***
ابزار زجر و تعزیرت
سوداگران ِ غرب آرند
هم زی تو برگ ِ عیش آرند
هم زی تو ساز ِ حرب آرند

***
با تیربار و اینترنت
نان ِ تو از فرنگ آید
هرچند طعم ِ خون دارد
خوان ِ تو از فرنگ آید

***
با صیتِ اَخ اَخ و اُف اُف
خوش می چری طعامش را
هم رِزق و روزی ات با اوست
هم جویی انهدامش را

***
اما فریب را ، با غرب
جنگ ِ تو جنگ ِ زرگرهاست
زیر عبا خروست را
کیدِ توغافل از پـَرهاست

***
ور نیست باورت ، یک دم
از غرب ِ خویش عـُریان شو
کـُلت و کمر به یک سو نه
زی کوچه و خیابان شو

***
زان «رولز رویس ِ» (1)روئینت
بر نطع ِ خاک نـِه پایی
برجاه اگر نه مسحوری
چون دزد اگر نه رسوایی

***
گاهِ صعود بر منبر
جام ِ جهان نما بشکن
مصنوع ِغرب شیطان را
در مشرق ِ خدا بشکن

***
جیب از دُلار خالی کن
چون حفره های خاک ، از نفت
وانگه ببین که از بامت
دولت رمید ، قدرت رفت

***
سار از درخت ِ دین پَر زد
نان ِ سیاست آجُر شد
زرّادخانه گشت اصطبل
جـِت اسب و موشک اُشتر شد

***
بنگر که چنگ و دندان ریخت
گرگان ِ زنده خوارت را
خوش موریانه غارت کرد
از ریشه چوب ِ دارت را

***
قِدّیس ِ آستان پـَر زد
وان رونق از دُکان کوچید
اسبابِ جور و وحشت سوخت
غوغای «خبرگان» کوچید

***
مسجد ز شرّ ِسود آسود
فقه از ولی رهایی یافت
دین از فسادِ قدرت رَست
یعنی خدا ، خدایی یافت

***
اما تو فتنه ای بر جاه
قدرت به نام ِ دین خواهی
بیداد را خدا گویی
تنها از او همین خواهی !ـ

***
چندان حریص ِ دنیایی
کز آخرت کنی دکّان
فنّ ِ تجارتت تزویر
دین ، سکّه ،تـُحفه ات ایمان

***
با این متاع ِ سالوسی
بازار زرگران سازی
قلب ِ مسینهء خود را
چون بار ِ زَر ، گِـران سازی

***
وانگه به جانب ِ مغرب
چون شاهِ زرگران از شرق
شَلتاق ها کنی چون رعد
شلاّق ها زنی چون برق

***
یعنی : « انا العُدوّ اُلغرب
این مظهرالبَلا والکـَرب
یعنی : «انا الوَلیّ اُلامر
عِندالجهاد ، عِند الحَرب !ـ

***
فی جُـبّـتی یَدالجبّار
بـِسم الفقیه ، ذی المَسند
فی الدّار، قاصم الکـُفـّار
فی الدّهر ، قاهراُلمُرتد

*** 
اما در این فریبستان
هریاوه ای که می گویی
پوچست و نهب ِ ایران راست
این فتنه ها که می جویی !ـ

*** 
آن هیکلی که بسته ستند
شاخت به دین ، دُمت با غرب
بازارِ دلقکان خوش باد
از این تخاصُمت باغرب !ـ

***
این دشمنی نه با غرب است
این دشمنی بر آزادی ست
بر دانش است و بر قانون
بر زندگی ست ، بر شادی ست

*** 
این دشمنی نه با غرب است
با حرمت است انسان را
با حِکمت است ، با عقل است
با روشنی ست ایران را

*** 
ای جت سوار ِ بُمب افکن
رایانه(2) باز روحانی
ای غازی(3) ، ای مسلسل بند
قدرتمدار ِ ایمانی

*** 
آیا شده ست تا یکدم
در لحظه های یکرنگی
بردوشت آن مُسلسل را
خوانی هجوم فرهنگی ؟!ـ
***
باری چنان که حق داند
بر باطلی تو در این راه
پیکار توست با انسان
جهد تو فی سَبیل الجاه

*** 
بُنیان زننگ و بام از کین
برج سیاهِ تدلیسی
تاراج ِ آدمیت را
دستِ دراز ِ ابلیسی !ـ

*** 
با هرچه ذات ِ انسان را
حُرمت نهاد ، در جنگی
پیش ِ تو فکر ِ آزادی
یعنی هجوم ِفرهنگی



..........................................

م.سحر
پاریس ، تابستان 1999
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اتومبیل بسیار مشهور مافوق اشرافی انگلیسی(Rolls Roys) -(1) ـ
ـ (2) ـ رایانه یعنی کامپیوتر
ـ (3) ـ اسم فاعل از غزو به معنی پیکارکننده و جنگاور دینی ست. ـ
همچنین به معنای تاراجگر و معرکه گیر و رسن باز و فاحشه نیز
در فرهنگ ها آمده است.(رک. لغتنامه دهخدا)

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire